جدول جو
جدول جو

معنی مجسمه ساز - جستجوی لغت در جدول جو

مجسمه ساز
(خِ رَ)
آن که مجسمه سازد. مجسمه تراش. پیکرتراش
لغت نامه دهخدا
مجسمه ساز
تندیسگر آنکه بساختن مجسمه ها پردازد پیکر تراش
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
مجسمه ساز
پیکرتراش، پیکره ساز، تندیسگر، مجسمه تراش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مجسمه ساز
نحّاتٌ
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به عربی
مجسمه ساز
Sculptor
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مجسمه ساز
sculpteur
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مجسمه ساز
mchonga sanamu
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مجسمه ساز
مجسمہ ساز
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به اردو
مجسمه ساز
ประติมากร
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به تایلندی
مجسمه ساز
雕塑家
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به چینی
مجسمه ساز
彫刻家
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مجسمه ساز
פסל
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به عبری
مجسمه ساز
조각가
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به کره ای
مجسمه ساز
heykeltıraş
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مجسمه ساز
pematung
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مجسمه ساز
ভাস্কর
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به بنگالی
مجسمه ساز
मूर्तिकार
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به هندی
مجسمه ساز
scultore
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مجسمه ساز
escultor
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مجسمه ساز
beeldhouwer
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به هلندی
مجسمه ساز
скульптор
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مجسمه ساز
скульптор
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به روسی
مجسمه ساز
rzeźbiarz
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به لهستانی
مجسمه ساز
Bildhauer
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به آلمانی
مجسمه ساز
escultor
تصویری از مجسمه ساز
تصویر مجسمه ساز
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ رَ فِ / فَ)
آن که مجسمه ریزد. آن که کار وی ریختن مجسمه باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجسمه ریختن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جامه ساز
تصویر جامه ساز
خیاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجسمه سازی
تصویر مجسمه سازی
عمل و شغل مجسمه ساز پیکر تراشی، مغازه و کارگاه مجسمه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
پیکرتراشی، پیکره سازی، تندیسگری، مجسمه تراشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مجسمه ای
تصویر مجسمه ای
Statuesque
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مجسّمه ساز
دیکشنری اردو به فارسی
شخصیّت بخشی، مجسّمه سازی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مجسمه ای
تصویر مجسمه ای
escultural
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجسمه ای
تصویر مجسمه ای
skulptural
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجسمه ای
تصویر مجسمه ای
rzeźbiarski
دیکشنری فارسی به لهستانی